سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه از سخن چین پیروی کند، دوست را ازدست می دهد . [امام علی علیه السلام]
طاها
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مثنوی عاشورا

صنما...

صنمــا من فــدای چشمـــانت

به فـــدای دو چشــم گریـــانت

 صنما بی تـــو دل به جـــان آمـد

دل به دست غمــت به زبــان آمد

 صنما هجـــر تو گلـــوگیـــر است

دل ز عمر بـــدون تو سیــر است

 هیچ دانی که از غمــت چون ام؟

خــون شده از غمت دل خـــونم

 با نگاهـــی نمی خـــری ما را

کـــربلا که نمی بــــری مـا را

 حالیـــا ای شعار عاشــــورا

العجل تـــک ســـوار عاشورا

 تا برایم ز قصـــه ها گویی

قصـــه ظهر کربـــلا گویی

 قصه ظهـــر روز عاشـــورا

قصه سینـــه ســـوز عاشورا

 قصه عاشـــقان بی همــــتا

سینه سرخان مســـت و بی پـــروا

 قصه میهمـــانی گـــل ها

چهره ارغـــوانی گـــل ها

 قصه یک جـــوان مـــه پاره

پیکـــری چـــاک چاک و صد پـــاره

 قصه قصه ای گو که بـــی بدن باشد

شرح احـــلا من العســـل باشد

 قصه لالـــه و ســـم اسبــــان

سیزده ســـاله و سم اسبـــان

 قصه کودک شهیـــد حســــن

آخرین قسمت امیــــد حســن

 قصه شرح ساقـــی طفـــــلان

ناله های عمــــو انا العطشــــان

 قصه مشــــک خالی سقـــــا

قصه خســــته حالی سقـــــا

 قصه تیــــر و حنجـــــر اصغـــــر

روی نیـــــزه زدن سر اصغـــــر

 قصـــــــه کودکــــــان آواره

غارت خیمـــــه هاو گهـــــواره

 قصــــه آن اذان شیـــــدایی

قصـــــه سجــده ای تماشــــایی

 قصه یک لب ترک خــــــورده

خواهری خســــته و کتـــک خورده

 قصه دســت و پـــا زدن برگوی

قصه نیـــزه و دهــــن برگوی

 قصه آتــــش و خیــــام حسیــن

قصه آخرین کـــــلام حسیــــن

 قصه مرکــــب بدون ســــوار

قصه آن غــــروب و گرد و غبــــار

 قصه ای از اسیــــری زینــــب

از اسیــــری و پیــــری زینـــب

 قصه نالــــه های یک مـــــادر

پیــــکری پـاره پـاره و بــی ســر

 قصـــه بــوریــا و یک خواهــــر

قصــه ســاربـــان و انگشــــتر

 قصه ازدحــــام نـــامحـــــرم

قصه مــــوی خاکــی و درهــم

 قصه کودکــــان غــــش کــرده

محمــل بی حجــاب و بی پـــرده

... 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سهیلا ( سه شنبه 87/10/17 :: ساعت 7:0 عصر )

»» خیمه سوخته

بوی دود

بوی دود ربنایی سوخته
می وزد در خیمه هایی سوخته
دیدهام در قاب زنجیری سیاه
عکس های کربلای سوخته
یک نفر دارد میان کعبه اش
می نهد سنگ بنایی سوخته
آه ای دریای بی احساس آی
آب می خواهد صدایی سوخته
کشتی ای افتاده در امواج دود
در کنارش ناخدایی سوخته
کاروان شعله دارد می رود
در پی اش دامان و پایی سوخته
در پی عمامه ای خاکسترین
می رود آل عبتیی سوخته
آی جبراییل بالت را بپای
هست این غار حرایی سوخته

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سهیلا ( سه شنبه 87/10/17 :: ساعت 6:49 عصر )

»» ضیافت آب

آب .....

خواستم بگویم آب، بیت اول محرم است؛

ولی...

ناگهان الف، قامتش شکست و گفت:

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟

پاسخش نوشت، مرد خنده‌های بزمِ عاشقان بُرَیر و گفت:

شور نیست؛

شهدی از شهادت است؛

از جناح دشمنان جنایت است؛

از برای دوستان شفاعت است؛

البته برای بنده هم، حور العین جنت است!!!

و بعد از این مزاح مشتیانه‌ی بشر،

الفبای زندگی،

در حضور اسم و فعل و حرف و قید، خنده زد، پس از تمام سال‌ها خستگی...

مثل پهلوانِ کوچه‌ی بلا،

کربلا!

و کلاس درسمان،  واژه‌ای شنید، آشنا.

هان چه شد؟

دل شما شکست...!؟

من هنوز، روضه‌ای نخوانده‌ام که های‌های گریه می‌کنید و می‌روید!!

کجا؟

گفت: رخصتی بده بروم.

فرصتی به وسعت تمامی اسارتم.

آقا ! اجازه هست حُر شوم؟

اجازه هست؟

و کاش این اجازه را حُر نه، حَرمله می‌گرفت...

ناگهان کلاس اخم شد.

آهان.

خیر و شر را به نوبت جلو نرفته‌ام؟

ببخشید، هنوز کلاس اولم.

ولی، باور کنید حرف حرمله سین سه شعبه است.

درست مثل سین سینه‌ی پدر، سر عمو، سیبک گلوی پسر.

و این بار کلاسِ درس، سیاه شد از این همه عزا.

و هم کلاسی‌ام جویبار اشکِ کربلا.

گفتم:

نه، ببین!

گریه را شروع نکن، هنوز به کاف و گاف ماجرا مانده است.

ما هنوز حرف صبر را نخوانده‌ایم.

عین عباس هم به جای خود.

قاف قصه را چگونه ول کنیم؟

پس، با اجازه‌ی معلمم! دوباره دوره می‌کنم:

الف، آب.

ب ، بریر.

ت، تفنگ.

نه به سال شصت و یک ، بل به وقت جنگ!

همین صبح روز قبل...

کجا؟

غزه، جبل العامل، نینوا.

هویزه، شلمچه، دشت لاله‌ها.

خوب بس است، حاشیه نمی‌روم!!!

و ادامه می‌دهم...

جیم، جَون رو سفید.

ح، حبیب.

خ، خیام سوخته.

دال، دست تشنه‌ی فرات.

ذال، ظلم ظالمان!!!

معلم گفت:

نه، نخوان...!

اشتباه داشتی.

یک غلط گرفته شد.

19...

دقتت کم است، حواست کجاست؟

بخوان.

ر، روز اشک و گریه و جنون.

ز، زهیر، غرق خاک و خون.

سین، سلام تا قیامت قیام.

شین، شمر بر سر عمارت خیام.

صاد ، صبر بانوی حرم، زنیب، آن دلاور خاندان کَرَم.

ضاد، ظلم در غروب روزِ غم.

و باز تذکر معلمم:

صبر کن، نخوان، نخوان.

تو باز هم غلط خوانده‌ای!

ببینم؛

مگر به غیر ظاء ظلم را ندیده‌ای، که هرچه ذال و ضاد و ظاء هست را یکی می‌کنی؟

و گفتم:

آقا اجازه!

چرا دیده‌ام.

ولی؛

طا، طلسمِ.

ظا، ظلمِ.

عین، عصرِ کربلا؛

و غین، غارتِ خیام؛

و فا،  فتنه زمان.

امانِ قاف این قبیله را بریده است...

اِ.

آقا اجازه هست!

چرا شما، گریه می‌کنید؟

و بغض معلم، امان نداد بگوید برای بچه‌ها.

کاف کربِ والبلا، حکایتی‌ست که لام تا کام آن برای هر کسی شنیدنی‌ست...

ولی اندکی بعد؛

بلند و بی‌دریغ گفت:

تو بشین، درس را ادامه می‌دهیم.

بچه‌ها، به یاد می‌آورید، داستان درس میم منتظر تا کجا ادامه داشت؟

مبحث من الغریب تا، الی الحبیب روزگار؟

یکی گفت:

تا سر نزاع نونِِ جان و نان و مال و دشمن و وطن!

دیگری ادامه داد:

واوِ وای؛ وای مردم به خواب رفته را، حسرت گذشته را و آه پای تخته را هم اشاره کرده‌اید.

سومی دست بالا گرفت و گفت:

و آخر کلاس که شد، فرد منتظر از خودش سوال کرد:

چرا وَ چرا ظلمی و مُحَرمی و غفلتی؟

و چرا خالی است، حرف حجتی؟

و در غربت است، هـ مثل هادی هدایتِ امتی؟

معلم تشکر نمود و گفت:

بعد ازاین، منتظر ادامه داد راه را با ندای:

یاءِ ، یا حسین، یا فارس الحجاز!

مکث کرد و ادامه داد:

...خوب بچه‌ها؛

تمام شد درس شما.

به آخر، زمان الفبا، رسیده‌ایم.

اما...

گچ پژِ اصیل آب و خاکمان رنگ کربلا نگشته است!!!

راه حل چیست؟

و سکوت پر تلاطم کلاس، در پی جواب، اشاره کرد به من، که می‌خواستم بگویم:

آب،  بیت اول محرم است.

و گفت: غذای روضه با تو است که شور را شروع نموده‌ای.

حال؛ شیرین، تمام کن!

و گفتم:

گ ،گِلِ محبت وجودتان.

چ ،چای و قند روضه تان.

پ، پلو وَ قیمه‌ی ظهرتان.

ژ، ژرفنای نگاهتان.

و تمام کرد این ضیافت قشنگِ آب و شعر و روضه را!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سهیلا ( سه شنبه 87/10/17 :: ساعت 3:28 عصر )

»» انا مظلوم حسین(ع)

 

ای ز صولت لاقتی الا علی در شان تو {خطاب به حضرت زینب کبری(س)است}

می برد شمر از سرت معجر فکیف تصبحون؟  {معجر=روسری .فکیف تصبحون=شما را چه پیش خواهد آمد}

آل بو سفیان به عزت، فی بیوت آمنین {= در خانه هایشان در امنیت به سر می برند}

آل ما دور از وطن، یا لیت قومی یعلمون {= کاش این قوم می دانستند}

انعم الله علینا برسول مدنی {خداوند به واسطه رسولی مدنی بر ما نعمت روا داشته}

هو جدی، و ابی و واصف الکرم علی {که ان پیغمبر جد من است. و علی پدر من و ...است}

خیرة الله من الخلق أبی {پدرم علی بهترین خلق خداوند....}

بعد جدی، فأنا ابن الخیرتین {... پس از پیغمبر است. و من فرزند دو برگزیده}

فضة قد خلصت من ذهب {من نقره ای هستم که از طلا بیرون آمده است}

فأنا الفضه و ابن الذهبین {پس من نقره ام و فزند دو طلا- حضرت رسول(ص) و امام علی(ص)}

ذهب ٌمن ذهب ٍ فی ذهب ٍ {طلایی از طلا و در طلا}

و لجینٌ فی لجین ٍ فی لجین ٍ {و نقره ای در نقره اندر نقره}

أنا مظلوم حسین

أنا محروم حسین

لم یا قوم تریدون ببغی و فساد؟ {ای قوم چرا خواستار بغی و فساد هستید؟}

لم تسعون بقتلی بلجاج و عناد؟ { و چرا از روی اصرار و دشمنی سعی در قتل من دارید؟}

لیس والله سوانا خلف بعد النبی {قسم بخداوند که جز ما کسی جانشین و باقیمانده پیغمبر نیست}

فرض الله علی طاعتنا کل عباد {و خداوند اطاعت کردن از ما را بر همه بندگان واجب نموده ‌}

أنا مظلوم حسین

أنا محروم حسین

 

عجبا وا عجبا امت کفار که یک سر

چشم پوشیده ز حق نمک آل پیمبر

و ستجزون من الله اذا قام قیامة {و به زودی حین قیام قیامت، جزای خود را از طرف خداوند خواهید دید}

أنا مظلوم حسین

أنا محروم حسین

عجبا وا عجبا امت کفار که یک سر

چشم پوشیده ز حق نمک آل پیمبر

همه در ریختن خون من آن بی کس و یاور

شده آماده و بگرفته به کف نیزه و خنجر

و ستجزون من الله اذا قام قیامة {و به زودی حین قیام قیامت، جزای خود را از طرف خداوند خواهید دید}

لم یا قوم تریدون ببغی و فساد؟ {ای قوم چرا خواستار بغی و فساد هستید؟}

لم تسعون بقتلی بلجاج و عناد؟ { و چرا از روی اصرار و دشمنی سعی در قتل من دارید؟}

لیس والله سوأنا خلف بعد النبی {قسم بخداوند که جز ما کسی جانشین و باقیمانده پیغمبر نیست}

فرض الله علی طاعتنا کل عباد {و خداوند اطاعت کردن از ما را بر همه بندگان واجب نموده ‌}

أنا مظلوم حسین

أنا محروم حسین

من له جد کجدی فی الوری {چه کسی در عالم پدر بزرگی مانند پدر بزرگ من دارد؟}

او کشیخی؟ فأنا ابن العلمین {یا پدری چون پدر من دارد؟ پس من فرزند دو زعیم و سالار هستم}

فاطم الزهرا امی، و ابی {فاطمه زهرا مادرم هست و پدرم کسی است که...}

قاصم الکفر ببدر و حنین {... کمر کفر را در بدر و حنین شکست}

عبدالله غلاما یافعا {و پدرم- علی- در حالیکه نو جوانی بود خداوند را پرستش می کرد}

و قریش یعبدون الوثنین {در حالیکه قریشیان آن دو بت را می پرستیدند}

یعبدون اللات و العزی معا {آنها لات و عزی را با هم می پرستیدند}

و علی کان صلی القبلتین {در حالیکه پدرم - علی- بر هر دو قبله -مکه و قدس- نماز گذارده بود}

فأبی شمس، امی قمر {پس پدر من خورشید است و مادرم ماه}

فأنا الکوکب و ابن القمرین {و من ستاره و فرزند دو ماه و خورشید}

أنا مظلوم حسین

أنا محروم حسین

چیست تقصیر من ای قوم که امروز جهانی

شده آماده به قتلم همه با تیغ و سنانی؟

در شما نیست ز اسلام نه نامی و نشانی

أنا عطشان و قد احرق نطقی و لسانی {عطش مرا فرا گرفته و کلام و زبانم آتش گرفته}

أنا ظمئان و قد احرق قلبی و فوادی {تشنه هستم و قلب و سینه ام سوخته است}

أنا مظلوم حسین

أنا محروم حسین

زیر خنجر شه لب تشنه حسین گفت:

تو ای شمر ستمکار

تو ای ملحد مکار

تو ای کافر غدار

اگر من نشناسی، بگویم بشناسی:

حسینم و ضیاء القمرینم، قتیل الودجینم {من حسینم و نور خورشید و ماه هستم و کششده و دو رگ گردن بریده}

امام الحرمینم أنا الفضه وابن الذهبینم {پیشوای حرمین مکه و مدینه ام، منم نقره و فرزند دو طلا- علی و فاطمه سلام الله علیهما-}

أنا مظلوم حسین

أنا محروم حسین

منم شهپر جبریل منم آیه ی تقدیر

منم نخله خوبان منم زاده زهرا

منم عرش و منم فرش

منم کرسی و لوح و قلم و باعث ایجاد دو عالم

أنا مظلوم حسین

أنا محروم حسین

 ای ز صولت لا فتی الا علی در شأن تو {خطاب به حضرت زینب کبری است سلام الله علیها و روحی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سهیلا ( سه شنبه 87/10/17 :: ساعت 3:26 عصر )

»» پرواز

سه نقطه
گنجشک پر جبریل پر بابا سه نقطه
من پر تو پر هر کس شبیه ماسه نقطه
عمه نه عمه بالهایش پر ندارد
حالا بماند در خرابه تاسه نقطه
این محو یکدیگر شدندر این خرابه
یا اینکه مارا می پراند یاسه نقطه
اصلا چرا من خواستم پیشم بیایی
بابا شما که پا نداری تاسه نقطه
یادت می آید روزهای در مدینه
دو گوشواره داشتم حالاسه نقطه
وقتی لبت را زیر پای چوب دیدم
می خواستم کاری کنم اماسه نقطه
انگشت خود را جمع کردوناگهان گفت
انگشت پر انگشتر باباسه نقطه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سهیلا ( سه شنبه 87/10/17 :: ساعت 12:58 صبح )

   1   2   3      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مثنوی عاشورا
خیمه سوخته
ضیافت آب
انا مظلوم حسین(ع)
پرواز
خرابه
لالا اصغر
علی لای لای
یا باب الحوایج
تو دل بارون...
عشق است ابوالفضل(ع)
یا حسین
تقدیم به شهدای انتفاضه
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 42957
» درباره من

طاها

» آرشیو مطالب
گلستان
123

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کوثر110

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
نورالهدی -

» طراح قالب